vasael.ir

کد خبر: ۱۲۷۷۶
تاریخ انتشار: ۰۵ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۷:۲۰ - 24 February 2019
آیت الله کعبی / ۱۱۸

فقه جهاد | مبنای فقهی دفاع از حرم در سوریه

وسائل ـ آیت الله کعبی درباره حکم فقهی حضور در کشور سوریه و جنگیدن در مقابل داعش، گفت: با توجه به روایت امام رضا(ع)، حضور در آنجا و دفاع در مقابل متجاوزان حتی اگر تحت حاکميت يک رژيم سکولار باشد، نه تنها جايز، بلکه واجب است. چون اگر اين اتفاق نيفتد، اسلام و مسلمانان ضربه می‌خورند. لذا مبنای فقهی دفاع از حرم، در واقع دفاع از اسلام و مسلمانان و مقاومت اسلامی در منطقه و امت اسلامی است.

به گزارش خبرنگار وسائل، آیت الله عباس کعبی استاد درس خارج حوزه فقه جهاد | شرح مبنای فقهی دفاع از حرم در سوریهعلمیه قم 1 آبان ماه سال 1397 در صد و هجدهمین جلسه درس خارج فقه جهاد که در موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) برگزار شد در مورد دلائل جهاد ابتدائی از دیدگاه قرآن گفت: اولین دلیلی که در قرآن در مورد علل قتال به آن اشاره شده است اعتداء و تجاوز می باشد.

استاد حوزه علمیه قم افزود: ظلم دومین دلیلی است که در آیات قرآن به آن اشاره شده است. « أُذِنَ لِلَّذينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ نَصْرِهِمْ لَقَديرٌ». سومین علل قتال را از دیدگاه آیات، طاغوت بیان کرد و بیان داشت: «الَّذينَ آمَنُوا يُقاتِلُونَ في‏ سَبيلِ اللَّهِ وَ الَّذينَ كَفَرُوا يُقاتِلُونَ في‏ سَبيلِ الطَّاغُوتِ فَقاتِلُوا أَوْلِياءَ الشَّيْطانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطانِ كانَ ضَعيفاً».

آیت الله کعبی افزود: فتنه و بغي و تضعيف جبهه ايمان هم از علل دیگر قتال می باشد. « وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمينَ».

وی بیان داشت: صد عن سبيل الله، « الَّذينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبيلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ....فَإِذا لَقيتُمُ الَّذينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقاب»، اضلال و تلاش براي گمراهي مسلمانان، فساد محاربه با خدا و رسول، استکبار « اسْتِكْباراً فِي الْأَرْضِ وَ مَكْرَ السَّيِّئِ وَ لا يَحيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلاَّ بِأَهْلِهِ»، نقص عهد «وَ إِنْ نَكَثُوا أَيْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَ طَعَنُوا في‏ دينِكُمْ فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَيْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ». از موارد دیگری است که در آیات قرآن علل قتال معرفی شده است.

عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ادامه داد: بنابراين اگر به اين آيات قتال بنگريم در بردارنده يکي از اين خصوصيات است و به دست مي آيد روايت اسياف خمسه، خصوصا اين سه سيف شاهر، در مقابل اين عناوين نمي تواند مقاومت کند. همچنين رواياتي که علت ها را بيان مي کند. مضافا که روايت اسياف به حرمت قتال تحت لواي الجائرين مقيد مي شود و ائمه نهي کرده اند و اين مساله مسلمي است و روايات آن را قبلا خوانديم. با اين توضيحات، اين روايت اسياف نيز به نظر ما تمام نيست.

 

خلاصه درس جلسه گذشته

آیت الله عباس کعبی در جلسه گذشته در مورد اضطراب روايت اسياف خمسه در مورد جهاد ابتدائی گفت: ضمن اينکه سليمان را توثيق مي کنيم، نگاه به روايات مهمه مي کنيم که به سادگي نمي توانيم از سليمان قبول کنيم؛ و روايت اسياف، از روايات مهمه است. نسبت به دماء، اعراض و نسبت به اسلام و کفر و ساير احکام، مطالبي دارد.

وی افزود: ضمن اينکه سليمان بن داود منقري را توثيق مي کنيم و اين مطلب را تمام مي دانيم و تضعيف علامه مجلسي(ره) را هم مبتني بر اجتهاد شخصي مي دانيم و حرف آقاي خوئي(ره) را مي پذيريم، اما در روايتي که سليمان بن داود منقري نقل مي کند، اگر جزو مهمات باشد، به متن روايت نگاه مي کنيم.

استاد درس خارج حوزه علمیه قم ادامه داد: اگر اضطراب داشته باشد، از خلال آن مي توان به دست آورد که ممکن است در روايت جعل و وضعي اتفاق افتاده باشد يا حتي عمدي يا سهوي در کار بوده باشد. مثلا شخص آمده از امام چيزي بنويسد، تقرير کرده است و در آن توضيحاتي آورده که به نام روايت جا انداخته است. که معلوم نيست، اين سخناني که در روايت آمده است، سخنان سليمان بن داود منقري است يا امام(ع)، و اين مطلب، زياد اتفاق مي افتد.

عضو مجلس خبرگان رهبری بیان داشت: در روايت اسياف، اگر ما دقت کنيم، از مجموع روايت بر مي آيد که لسان روايت، لسان درس و تقرير و تدوين و استدلال است. روايت را اگر دوباره بخوانيم، خواهيم ديد امام صادق(ع) از امام باقر(ع) نقل مي کند و مي فرمايد: «كَانَ السَّائِلُ مِنْ مُحِبِّينَا» سوال درباره جنگ هاي امير المومنين است. 

عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم افزود: بنابراين ضمن اينکه سليمان بن داود منقري را به توثيق نجاشي قبول مي کنيم و ثقه مي دانيم، اين سخن علامه «يوضع كثيرا على المهمات» ما را به تأمل وا مي دارد و به سبک روايت نگاه مي کنيم که آيا سبک تأليف است يا خير؟ از ساير قرائن مي فهميم که اين روايت مربوط به ائمه(ع) است يا خير؟

آیت الله کعبی خاطرنشان کرد: روايت اسياف نيز چون مربوط به دماء، اعراض، اموال و حيثيات مختلف است، به نظر اجتهاد و برداشت شخص راوي است. بوي تقيه از آن به مشام مي رسد. چون در روايت به سبک اهل سنت صحبت مي کند و خواهيم گفت که حفص بن غياث، قاضي هارون الرشيد بوده و مقرب دستگاه حکومت بوده است. اين قرينه نيز تقويت مي کند که روايت بر اساس سبک و سياق آنها بيان شده است.

عضو مجلس خبرگان رهبری تصریح کرد: يا حفص بن غياث،‌ شيعه اي بوده که بسيار تقيه مي کرده يا به راستي سني بوده و مي خواسته ايدئولوژي بني عباس را بين شيعيان جا بيندازد. چون شيعه قائل بود که جهاد زير پرچم ائمه جور جائز نيست، و از بعضي شيعه مي شنيدند که شمشير توزيع مي کنند و سپر مي دهند و جبهه مي روند، بعد به آنها گفته مي شود که اينها باطل است و امام نمي پذيرد.

استاد درس خارج حوزه علمیه قم اظهار داشت: چون شيعه مي گويد جهاد تحت لواي جائر جايز نيست، آنها آمدند رواياتي را توسط کساني که حکومتي بودند، جعل کردند تا به شيعيان بگويند اگر به جبهه رفتيد ايرادي ندارد. بعيد نيست که اين روايت، از آن دسته روايات باشد.

 

مشروح مطالب مطرح شده در این جلسه را در ادامه می‌خوانید:

بحث ما همچنان درباره روايت اسياف خمسه است. بحث درباره شخصيت حفص بن غياث به سخن آقاي خوئي(ره) رسيد که فرمود: ايشان شيعه متکتم و اهل تقيه شديد بود. چند دليل ذکر کردند، از جمله نقل روايات فراوان از امام صادق(ع) و اين روايت شريف که «فو الله أن لو سجد حتى ينقطع عنقه ما قبل الله عز و جل منه عملا إلا بولايتنا أهل البيت .. إني لأرجو النجاة لمن عرف حقنا من هذه الأمة، إلا لأحد ثلاثة: صاحب سلطان جائر، و صاحب هوى، و الفاسق المعلن».[1]  يعني اگر کسي اهل شيعه اثني عشري باشد، ما برايش در روز قيامت آرزوي نجات داريم؛ مگر سه دسته: سلطان جائر و صاحب هواي نفس و فاسق آشکار.

بنابراين اگر حفص بن غياث شيعه درستي نبود، اين روايت از او نقل نمي شد. با اينکه حفص بن غياث، قاضي حکومت جائر بود، مي گويد صاحب سلطان جائر اهل نجات نيست. معلوم مي شود به احتمال زياد او نفوذي دستگاه ائمه(ع) به دستگاه جور بودند و اين روايت از او محرمانه نقل شده است.

يا روايتي که از امام موسي کاظم(ع) نقل مي کند: «يَا حَفْصُ مَنْ مَاتَ مِنْ أَوْلِيَائِنَا وَ شِيعَتِنَا وَ لَمْ يُحْسِنِ الْقُرْآنَ عُلِّمَ فِي قَبْرِهِ لِيَرْفَعَ اللَّهُ بِهِ مِنْ دَرَجَتِهِ فَإِنَّ دَرَجَاتِ الْجَنَّةِ عَلَى قَدْرِ آيَاتِ الْقُرْآنِ يُقَالُ لَهُ اقْرَأْ وَ ارْق‏»[2] يعني اگر کسي از شيعيان بميرد و قرآن خوب نداند، در قبر به او آموزش مي دهند. خب اين آقاي حفص اگر شيعه نبود، امام کاظم(ع) اين حديث را به او نمي فرمود.

 

شرح روايت امام کاظم

ممکن است سوال کنيد: چگونه يک نفر در قبر قرآن مي آموزد؟ قرآن نور است. جايگاه اين نور، دل است. جزو وجود اگر شود، ديگر منفک از وجود نمي شود. عکس قصه هم درست است. اگر کسي اهل تلاوت قرآن باشد، اما قرآن جزو وجودش نشود، در قبر همه چيز را فراموش مي کند.

ببنيد انسان مسبوق و ملحوق به عدم و جهل است؛ مسبوق به عدم است به دليل آيه شريفه: «وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً»[3] اما ملحوق به عدم است، به دليل آيه شريفه: «مِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى وَ مِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلى‏ أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلا يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئاً»[4]

لذا اين علم حصولي که مي آموزيم، اگر جزو شيرازه جان ما نشود، همه فراموش مي شود. مانند کسي که دچار تصادفي مي شود و حافظه اش را از دست مي دهد. هنگام مرگ چنين حالتي دست مي دهد. لذا مي بينيد هفتاد سال قال الباقر(ع) و قال الصادق(ع) مني خواند و مي گويد، اما وقتي در قبر مي گذارند، مي پرسند: «من ربک؟ من نبيک؟ من امامک؟» لال مي شود و نمي تواند جواب دهد. چون جزو وجودش نشده است. عکس آن را در روايات بسياري داريم که «مَنْ حَفِظَ مِنْ أُمَّتِي أَرْبَعِينَ حَدِيثاً يَنْتَفِعُونَ بِهَا بَعَثَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَقِيهاً عَالِماً»[5] و منظور عمل کردن به چهل حديث است.

خوب است انسان چهل حديث انتخاب کند و به آنها عمل کند و جزو زندگي اش شود. ما از سال گذشته تا کنون، صد و يک باب حديث خوانديم. کل کتاب را دوره کرديم. مرحوم آيت الله بهجت(ره) مي فرمود: يکي از راههاي تنبه، اين است که انسان احاديث کتاب جهاد النفس را بخواند.

اين داستاني که از امام کاظم(ع) نقل شده در قبر به او آموزش قرآن مي دهند، چون دلش با قرآن است. شيعه واقعي پيام قرآن را درک کرده است. خداوند حضرت امام را رحمت کند. ايشان در مذمت علم حصولي که تبديل به علم حضوري نشود، چون مي دانيد ريشه اين علم حصولي بايد به بديهيات در نفس بازگشت کند؛ مي فرمود:

در مدرسه برنخاست يک اهل دلي

ويران شود اين مدرسه که دار الجهل است

يعني مدرسه اي که نتواند انسان را نجات دهد، به درد چه مي خورد؟ دار الجهل است. چه زماني دار العلم است؟ آن زماني که يک طلبه بتواند حديثي مانند حديث جنود عقل و جهل را درک کند و در زندگي اجرا کند. رزقنا و اياکم ذلک.

روشن است که اگر حفص عامي باشد، چنين روايتي را نقل نمي کند، چون بر خلاف عقيده است. منتها آقاي خوئي(ره) مي فرمايد: عليرغم اين، در مورد روايت اسياف تشکيک مي کند به دليل وجود قاسم بن محمد عن سليمان منقري.

اما حفص بن غياث را قبول مي کند و مي گويد شيعه متکتم بوده است. ما نيز در جلسه گذشته گفتيم قاسم بن محمد، قمي نيست و قاساني است و قاساني نيز ضعيف است. بخلاف جامع الرواه که قاسم بن محمد قاساني و قمي را يک نفر مي داند.

ممکن است عده اي بگويند، کثرت روايات، ملاک صحت باشد و اينجا چون مثلا آقاي حفص بن غياث روايات زياد نقل کرده است، پس دليل بر توثيق است. ما مي گوييم کثرت روايت قرينه است، اما به خودي خود کثرت روايت دال بر توثيق نيست.

 

مشکلات روايت اسياف خمسه

1.‌ به هر حال به دليل وجود قاسم بن محمد و سليمان منقري و جمله علامه مجلسي(ره) درباره سليمان منقري که «يوضع كثيرا على المهمات»[6] يعني در مهمات جعل مي کند، و اين مساله احتياط در دماء و نفوس و امثال آن است، ما واقعا نمي توانيم اين روايت را از نظر سندي قبول کنيم.

  1. در مورد حفص بن غياث نيز حتي اگر شيعه باشد، ممکن است شيعه اي باشد که دستگاه هارون الرشيد، نسبت به او خاطر جمع بوده است که به نفع دستگاه کار مي کند و براي کنترل شيعه او را والي کوفه کردند. حکومت حساب شده اين کار را کرده تا همه مذاهب و ملل و نحل و دستگاههاي گوناگون را طرفدار خود جلوه دهند.

ما عده اي از شيعيان داشتيم که از نظر تشيع و اعتقادي و قبول ائمه(ع) مشکلي نداشتند. اما شيعه محب دنيا بودند. اين شيعه محب دنيا، از اهل سنت همراه با دستگاه خطرناکترند. چون اين نوع شيعيان باعث تحقير و ضرذبه زدن به دستگاه شيعيان مي شوند.

در اين زمينه روايتي تکان دهنده بخوانم. امام رضا(ع) مي فرمايد:‌ «إِنَّ مِمَّنْ يَنْتَحِلُ مَوَدَّتَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ فِتْنَةً عَلَى شِيعَتِنَا مِنَ الدَّجَّالِ فَقُلْتُ بِمَا ذَا قَالَ بِمُوَالَاةِ أَعْدَائِنَا وَ مُعَادَاةِ أَوْلِيَائِنَا إِنَّهُ إِذَا كَانَ كَذَلِكَ اخْتَلَطَ الْحَقُّ بِالْبَاطِلِ وَ اشْتَبَهَ الْأَمْرُ فَلَمْ يُعْرَفْ مُؤْمِنٌ مِنْ مُنَافِقٍ»[7] يعني بعضي از کساني که از نظر اعتقادي شيعه ما هستند و مودت ما را به عنوان عقيده قبول دارند، فتنه شان براي شيعيان از دجال بيشتر است.

سائل تعجب کرد و پرسيد چرا؟ حضرت فرمود: چون دوست دشمنان ما و دشمن دوستان ما مي شوند. اگر اينطور شود، حق و باطل مخلوط مي شوند و وضعيت نيز مشتبه مي شود. در اين صورت مومن از منافق قابل تشخيص نخواهد بود.

به احتمال زياد، روايت امام رضا(ع) در مورد مامون(لع) است. چون مامون ادعاي مودت اهل بيت(ع) مي کرد اما بر شيعيان سخت مي گرفت و شيعيان را شهيد مي کرد و دشمنان اهل بيت(ع) را نزديک خود مي کرد و از امام(ع) به عنوان سپر استفاده مي کرد. از آن مدل کساني است که حب دنيا چشمشان را گرفته بود. و امام براي افشاي شخصيت مامون اين حديث را فرموده اند.

البته بر شخصيت هاي ديگري که در طول تاريخ نيز وجود داشتند، منطبق است. به ظاهر شيعه اند، اما حقيقت امر سرباز دشمنان اهل بيت اند. ما نمي دانيم شايد حفص بن غياث که دستگاه هارون به او اعتماد مي کند و مي داند با ائمه(ع) مراوده دارد و از نظر اعتقادي با ائمه(ع) است. اما از نظر دنيوي با حکومت است و همين اندازه براي آنها کافي است. يکي از قرائن اين است که روايتي نقل مي کند که اين روايت به نفع دستگاه هارون الرشيد است.

مي گويد: سه شمشير است که اينها تا ظهور امام زمان(ع) کشيده شده است و جهاد تعطيل بردار نيست. تا مردم کوفه تشويق شوند و زير پرچم حکومت هارون در ترک و ديلم و خزر و قزوين و امثال آن که حدود دولت اسلامي بود، به جهاد بپردازند. البته اين امر با وجود رواياتي که اين نوع جهاد را منحکوم مي کند، نفي مي شود.

اما بنابراين روايت اسياف خمسه از نظر مضمون به نفع دستگاه هارون الرشيد است. لذا هرچند آقاي خوئي(ره) مي گويد حفص بن غياث شيعه است، اما ممکن است شيعه اي باشد که مورد اعتماد دستگاه باشد و همين براي عدم اعتماد به روايت کافي است. خصوصا که سليمان منقري آن را نقل مي کند که به فرموده علامه در مسائل مهم جعل مي کرده است. لذا بر مي گرديم به جمله نجاشي که «سليمان بن داود المنقري‌: أبو أيوب الشاذكوني بصري، ليس بالمتحقق بنا».[8]

اين رواياتي که آقاي خوئي (ره) از حفص نقل کرده است، ممکن است تشيع او مناسکي و شعائري باشد. يعني فقط دوستدار اهل بيت(ع) است. مجلس عزاداري امام حسين(ع) را برپا مي کند. به سر و سينه مي زند، اما تابع دستگاه ضد امام حسين(ع) است. اين چنين افرادي در طول تاريخ نيز بوده اند. در زمان ما نيز عده اي مي گويند ما شعائري هستيم. شعائر را حفظ مي کنيم، اما در عمل تابع دستگاه انگليس و امريکا هستند. اين گونه تشيع به چه درد مي خورد؟ فقط ادعاست. با آن نان مي خورند!

  1. مشکل ديگر سند نيز قاسم بن محمد قاساني است که آنهم ضعيف است. بنابراين چرا به روايتي که ممکن است اين اندازه مشکل سندي داشته باشد، ولو از نظر فني قابل تصحيح باشد، در يک مساله مهمي مانند دماء احتياط نکنيم؟
  2. لذا چون خبر اسياف طبق مذاق حکومت هارون است و آنها نيز سه سيف شاهر داشتند و حکومت خود را با آن سه شمشير تقويت مي کردند و فتوحات را توسعه مي دادند، در حالي که ائمه(ع) در مقابل اينها موضع داشتند و مي فرمودند جهاد زير پرچم جائر جايز نيست، لذا نمي توانيم به اين روايت اعتماد کنيم. بنابراين خبر اسياف چون مطابق مذاق حکومت است، قابل قبول نيست. اينکه بگويند: « ثَلَاثَةٌ مِنْهَا شَاهِرَةٌ فَلَا تُغْمَدُ حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا وَ لَنْ تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ مِنْ مَغْرِبِهَا فَإِذَا طَلَعَتِ الشَّمْسُ مِنْ مَغْرِبِهَا»[9] به نفع هارون الرشيد است.
  3. نکته ديگر درباره سيف مکفوف است که توجيه مي کند تا کسي عليه حکومت هارون الرشيد قيام نکند. مي ماند سيف قصاص که مشکلي را حل نمي کند و خطري براي حکومت ندارد.
  4. مشکل ديگر روايت از نظر محتوايي، اين است که بوي تاليف به مشام مي رسد. چون مي گويد اين سيف خصوصيتش اين است و استنادش به فلان آيه است. آياتي که مستند به سيوف لالثه است، قبلا بحث شده است و گفتيم اين آيات مقيد است و مقاتله اهل کفر به نحو مطلق به دست نمي آيد.
  5. آيات سوره برائت و آيات سوره بقره که قبلا بحث شد. مي ماند داستان عمار که در مورد حروب اميرالمومنين(ع) است، يا به دليل شيعه گري بيان شده يا بنفسه لطمه اي به محتواي حکومت نمي زند و قضيه اي تاريخي است. دستگاه هارون الرشيد نيز ادعاي مودت اهل بيت(ع) داشتند و شعار دستگاه بني عباس دعوت بر رضاي آل محمد بود.
  6. ذيل روايت نيز مي گويد: خداوند پيامبر را با اين شمشيرها مبعوث کرد و کسي که به اين شمشيرها کافر شود يا به يکي از آنها يا يکي از احکام آنها، کافر است. اين لحن و سياقش، به ائمه نمي خورد. لحن و سياق روايتي است که از آن تاليف به دست مي آيد. ما در روايت اهل بيت(ع) جز اين روايت اگر يافتيد بگوييد که ببنيم مي گويد حکم کفار اما الاسلام او القتل! و حکم اهل الذمه اما الاسلام او القتل او قبول الجزيه! اين لحن، لحن فقهاست نه ائمه(ع). لذا از اين روايت لحن تاليف است.

به عبارت ديگر، متن روايت تاليف و تصنيفي است نه روايت مستقيم از امام(ع). از نظر سندي نيز مشکلاتي دارد. لذا دليلي ندارد به اين روايت اخذ کنيم.

  1. به فرض از همه آنچه گفتيم دست برداريم و روايت را از نظر سند و دلالت تمام بدانيم، آيا اين روايت اسياف در مقابل آيات و روايات بسياري که قتال را مقيد به علل و شرايطي کرده، مي توان عرضه شود؟ روشن است که نمي تواند مقاومت کند و بلکه بايد به آن آيات و روايات مقيد شود.

 

علل قتال بنابر آيات

آن علل که بيان کرديم مجدد دوره مي کنيم:

يک: اعتداء و تجاوز.

دو: ظلم: « أُذِنَ لِلَّذينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ نَصْرِهِمْ لَقَديرٌ»[10]

سه: طاغوت «الَّذينَ آمَنُوا يُقاتِلُونَ في‏ سَبيلِ اللَّهِ وَ الَّذينَ كَفَرُوا يُقاتِلُونَ في‏ سَبيلِ الطَّاغُوتِ فَقاتِلُوا أَوْلِياءَ الشَّيْطانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطانِ كانَ ضَعيفاً».[11]

چهار: فتنه و بغي و تضعيف جبهه ايمان « وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمينَ».[12]

پنج: صد عن سبيل الله: « الَّذينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبيلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ....فَإِذا لَقيتُمُ الَّذينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقاب».[13]

شش: اضلال و تلاش براي گمراهي مسلمانان.    

هفت: فساد.

هشت: محاربه با خدا و رسول.

نه: استکبار « اسْتِكْباراً فِي الْأَرْضِ وَ مَكْرَ السَّيِّئِ وَ لا يَحيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلاَّ بِأَهْلِهِ».[14]

ده: نقص عهد: «وَ إِنْ نَكَثُوا أَيْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَ طَعَنُوا في‏ دينِكُمْ فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَيْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ».[15]

يازده: اخراج از سرزمين: « يَسْئَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتالٍ فيهِ قُلْ قِتالٌ فيهِ كَبيرٌ وَ صَدٌّ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ وَ كُفْرٌ بِهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ إِخْراجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَ الْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْل‏».[16]

دوازده: پشتيبان کفار بودن: « إِنَّما يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ قاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ أَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ وَ ظاهَرُوا عَلى‏ إِخْراجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ».[17]

بنابراين اگر به اين آيات قتال بنگريم در بردارند يکي از اين خصوصيات است و به دست مي آيد روايت اسياف خمسه، خصوصا اين سه سيف شاهر، در مقابل اين عناوين نمي تواند مقاومت کند. همچنين رواياتي که علت ها را بيان مي کند. مضافا که روايت اسياف به حرمت قتال تحت لواي الجائرين مقيد مي شود و ائمه نهي کرده اند و اين مساله مسلمي است و روايات آن را قبلا خوانديم. با اين توضيحات، اين روايت اسياف نيز به نظر ما تمام نيست.

 

قتال دفاعی زير پرچم جائر

بنابر برخي روايت، به دست مي آيد قتال دفاعي زير پرچم جائر جايز است بلکه وجوب آن از بين نمي رود. اما قتال جهادي و جهاد قتالي مانند جهاد ابتدايي براي فتوحات جايز نيست. روايتي که قبلا در بحث مرابطه نيز خوانديم، مجدد تکرار مي کنيم: «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ قَالَ سَأَلَ أَبَا الْحَسَنِ ع رَجُلٌ وَ أَنَا حَاضِرٌ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ رَجُلًا مِنْ مَوَالِيكَ بَلَغَهُ أَنَّ رَجُلًا يُعْطِي سَيْفاً وَ قَوْساً فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَأَتَاهُ فَأَخَذَهُمَا مِنْهُ ثُمَّ لَقِيَهُ أَصْحَابُهُ فَأَخْبَرُوهُ أَنَّ السَّبِيلَ مَعَ هَؤُلَاءِ لَا يَجُوزُ وَ أَمَرُوهُ بِرَدِّهِمَا.

قَالَ فَلْيَفْعَلْ قَالَ قَدْ طَلَبَ الرَّجُلَ فَلَمْ يَجِدْهُ وَ قِيلَ لَهُ قَدْ قَضَى الرَّجُلُ قَالَ فَلْيُرَابِطْ وَ لَا يُقَاتِلْ قُلْتُ مِثْلَ قَزْوِينَ وَ عَسْقَلَانَ وَ الدَّيْلَمِ وَ مَا أَشْبَهَ هَذِهِ الثُّغُورَ فَقَالَ نَعَمْ قَالَ فَإِنْ جَاءَ الْعَدُوُّ إِلَى الْمَوْضِعِ الَّذِي هُوَ فِيهِ مُرَابِطٌ كَيْفَ يَصْنَعُ قَالَ يُقَاتِلُ عَنْ بَيْضَةِ الْإِسْلَامِ قَالَ يُجَاهِدُ قَالَ لَا إِلَّا أَنْ يَخَافَ عَلَى دَارِ الْمُسْلِمِينَ أَ رَأَيْتَكَ لَوْ أَنَّ الرُّومَ دَخَلُوا عَلَى الْمُسْلِمِينَ لَمْ يَنْبَغِ لَهُمْ أَنْ يَمْنَعُوهُمْ قَالَ يُرَابِطُ وَ لَا يُقَاتِلُ وَ إِنْ خَافَ عَلَى بَيْضَةِ الْإِسْلَامِ وَ الْمُسْلِمِينَ قَاتَلَ فَيَكُونُ قِتَالُهُ لِنَفْسِهِ لَا لِلسُّلْطَانِ لِأَنَّ فِي دُرُوسِ الْإِسْلَامِ دُرُوسَ ذِكْرِ مُحَمَّدٍ ص»؛[18]

مي گويد: مردي از امام رضا(ع) سوال کرد: فدايت شوم به مردي از مواليان شما خبر رسيد که شمشير براي جهاد مي دهند. پس آن ها را گرفت. همراهانش گفتند که جهاد در رکاب اينان جايز نيست و آنچه گرفتي برگردان. امام فرمود: چنين کند. گفته شد: اگر به مرز رسيد چه کند؟ حضرت فرمود: نگهباني بدهد و نجنگد. راوي مي پرسد: مانند قزوين و عسقلان (بخشي از فلسطين) و ديلم (شمال) و مانند اين مرزها؟

حضرت فرمود: بله. گفته شد اگر دشمن به اين مناطق برسد چه کند؟ حضرت فرمود: بجنگد براي حفظ اساس اسلام. راوي پرسيد: جهاد کند؟ فرمود: خير، مگر اينکه بترسد از سرزمين مسلمين و ورود دشمن به آن. اگر رومي ها بر مسلمانان وارد شدند، آيا ساکت بنشيند؟ مرابطه کند اما جنگ نکند. اگر بر اسلام و مسلمين ترسيد، براي خود بجنگد نه براي حاکم. چون اگر اسلام از بين برود، نام محمد(ع) از بين مي رود.

تطبيق اين روايت در زمان ما، سوريه است. حکومت سوريه، يک حکومت سکولار است. حکومت بشار اسد، يک حکومت شرعي نيست و طبق فرمايشات ائمه(ع) حکومت جائر حساب مي شود؛ نه حکومت عادل. اما داعشي ها و تکفيري ها به فرماندهي آمريکا، فرانسه، انگليس، ترکيه، عربستان، قطر، امارات، اردن و رژيم صهيونيستي و هشتاد و هشت کشور پشتيبان، جهت شکستن کمر مقاومت در منطقه و پايان مبارزه بر عليه رژيم صهيونيستي و از بين بردن حکومت بشار اسد، به ميدان آمده اند.

در نهايت قصد توسعه دارند تا کمربند امنيتي براي رژيم صهيونيستي در آسياي غربي و درياي مديترانه درست کنند. حکم شرعي چيست؟ از نظر شرعي، حضور در آنجا و دفاع در مقابل متجاوزان حتي اگر تحت حاکميت يک رژيم سکولار باشد، نه تنها جايز است، بلکه واجب است. چون اگر اين اتفاق نيفتد، اسلام و مسلمانان ضربه مي خورند. لذا مبناي فقهي دفاع از حرم، در واقع دفاع از اسلام و مسلمانان و مقاومت اسلامي در منطقه و امت اسلامي است. از اين روايت نيز به خوبي فهميده مي شود و در اين زمينه اجماع فقها وجود دارد./910/241/ح

 

مقرر: هادی قطبی

 

منابع:

[1] . الكافي، ج8 ، ‌ص128.

[2] . الكافي، ج2، ‌ص606.

[3] . نحل/ 78.

[4] . حج/5.

[5] . وسائل‏الشيعة، ج27 ، ص93.

[6] . رجال العلامة - خلاصة الأقوال؛ ص: 225.

[7] . وسائل‏الشيعة، ج16، ‌ص 179.

[8] . رجال النجاشي - فهرست أسماء مصنفي الشيعة، ص: 185.

[9] . وسائل‏الشيعة، ج15، ‌ص25.

[10] . حج / 39.

[11] . نساء / 76.

[12] . بقره/ 193.

[13] . محمد/ 1و4.

[14] . فاطر / 43.

[15] . توبه/ 12.

[16] . بقره/ 217.

[17]. ممتحنه/ 9.

[18] . وسائل‏الشيعة، ج 15،‌ص29.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۱۴ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۳۹:۳۲
طلوع افتاب
۰۶:۱۳:۳۶
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۵۰
غروب آفتاب
۱۹:۵۳:۲۲
اذان مغرب
۲۰:۱۱:۳۰